دوشنبه 2 . 2 . 92 تولد خورشید زندگیم
دو ماه و 14 روزه که از تولد تو می گذره و من تازه اومدم که وبلاگتو آپ کنم . وای که چه مامانی هستم من . میخوام خاطره شب قبل از تولد و روز زایمانم و برات بنویسم . امیدوارم که هنوز تک تک لحظ هاش به یادم مونده باشه . شب قبل از تولد تو یعنی 1 اردیبهشت باید از ساعت 7شب هیچی نمی خوردم . وای منم که پادشاه شکمو ها . همیشه وقتی منو از هر چیزی منع کردن بیشتر بهش جلب شدم تا دور شم . حالا مگه این شکم کارد خورده صبوری می کرد نه بابا . هر چی خوراکی و غذا و نوشیدنی و میوه هم که قبلا بهشون لب نمی زدم و هوس می کردم . با شکمی گرسنه راهی حموم شدم و با هر سختی و مشقتی که بود داشتم تحمل می کردم که خاله ه...
نویسنده :
هانی بقانام
0:08